اين يارو هست کشتی گزارش ميکنه تو تلويزيون (کلّاً يه نفره که کشتی گزارش ميکنه، اين جام جهانی کشتيم که تو تهران بود گزارش ميکرد خيلی با آب و تاب) من تازگيا يه کسخلی جديدی که پيدا کردم اينه که کلّاً هر کار ميکنم، تصوّر ميکنم که اين يارو داره اون گهيو که ميخورم گزارش ميکنه. فرضاً ميرم برينم اين تو ذهنم ميگه "اين شير بچّه ی ايرانی، اين جوان پاکنهاد نيک کردار چه سنده ای اجرا ميکنه! آفرين به غيرت اين شير بيشه ی ايران!" يا مثلاً قاشق ورميدارم يه چيزی کوفت کنم، اين مياد تو ذهنم شروع ميکنه که "حالا سر زير بغل ميره واسه قاشق اوّل حالا ببينيم ميتونه بشقابو به پل ببره يا نه..."
ديگه آدمه ديگه... بيکار ميشه اينجور.