ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
پنجشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۰

بچّه که بوديم هر وقت امتحانمونو گه ميزديم، دلمونو خوش ميکرديم به این که اينشتين هم تو بچّگيش از مدرسه اخراج شده بود و بهش ميگفتن خنگ و اينا.
سی سالم داره ميشه، هنوزم وقتی امتحانمو گه ميزنم ياد بچّگی اينشتين ميفتم.

چهارشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۹۰

اون يارو "خنگ، خسته کننده، زير آب زن، تنبل و از زير کار در رو، بی شعور و پر مدّعا" هه که باهاش همگروه شدم، کس کشو باس ببينين. نيم ساعت دير تر از همه مياد تو استودیو، يه راس ميره زير استاد. جف خايه ها استادو ميگيره تو دهنش شروع ميکنه به خوردن ملچ مولوچ. استاده هم يه ايرانی عن با تموم عقده های استاندارد یه استاد ايرانی. آنچنان لذّت ميبره از اين حرکت که ميخوای استفراغ کنی.

يعنی به عمرم يادم نمياد به اين حد جلو ديگرون احساس شرمساری کرده باشم...

دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۰

اين بابا ننه ها رو ديدی يه تولّه زاييدن خيال ميکنن تخم دوزرده کردن؟ چار تا ادا و کلمه ياد گرفته بچّهه، هی ميارنش مينشونن جلوت که بيا واسه عمو شعر بخون بيا واسه عمو از يک تا دو بشمر چشمت کو گوشت کو شيکمت کو و فلان؛
حالا يه ورژن از اينا تخمی تر هست، اونايين که دوست دختر خارجی دارن و چار کلوم چخلصيم مخلصيم و قربونت برم فدات شم ياد دختره دادن. تا يه جمعی ميبينن مثل سگ سيرک ميارنش بيچاره رو جلو جمع که بگو فلان بگو بيسار.

نکنين خب جاکشا نکنين اين کارو. آدم ميخواد بزنه با عن تو مستراح يکيتون کنه به خدا!

یکشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۹۰

عميقاً ناراحت کننده س وقتی ميبينی بعد ايــــــــــــــن همه تيپ و قيافه که زدی، آخرشم تنها تيپّی که بهت مياد همون سر و ظاهر چار سالگيته...

پنجشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۹۰
پاک کس خل شدم رفت

خواب ديدم يه سوپر هيرو ام، سوپر پاورم هم اينه که هميشه حق با منه.

چهارشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۹۰
مردیم! تلف شدیم از خوشی


از بين دو تا آدم که هر دوتاشون به يک اندازه خنگ، خسته کننده، زير آب زن، تنبل و از زير کار در رو، بی شعور و پر مدّعان، مخيّر به انتخاب شدم واسه همگروهی تو پروژه ی يکی از درسام.
خدايا... قربون بزرگيت برم... اين حال خوشو از ما نگير.


دوشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۰
practical philosophy 42

ببين آقا جان
اين که در 99 درصد اوقات حق با تو باشه و درست گفته باشی، الزاماً ازت آدم خوبی نميسازه. اگه تو اون يه درصد وجودشو داشتی که بگی گه خوردم اشتباه کردم، اونوقت بيا صحبت کنيم.

یکشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۰
ميخوام بگم در اين حد يعنی

دور نيست روزی که دست راستم ازم نفقه بخواد.

پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۰

از لحاظ حافظه به نظرم خدا تو کاسه‌ی سر من ريده، با قاشق يه خورده همش زده، درشو بسته. يه چيزی تو همين مايه ها خلاصه.

شرع و قانونت تو حلقم

طرف اومده سايت درست کرده توش کلّاً فيلم و آهنگ و بازی و نرم افزار دزدی و قفل شکسته گذاشته واسه دانلود (دستشم درد نکنه کلّی کار ما رو راه انداخته) بعد اطّلاعيه زده تو سايتش نوشته:
"كپي برداري از مطالب ترجمه شده آسان دانلود به صورت متن کامل یا بخشی از آنشرعاً و قانوناً حرام بوده و گروه آسان دانلود هيچگونه رضایتی در این باره ندارد."

 يعنی من هلاک اون نون حلاليم که تو ميخوری!

سه‌شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۰

از کی تا حالا قضاوت نکردن ارزش شده؟

یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۰
چقد ادا دارم که وقتی برگشتم واست در بيارم...