ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۶
practical philosophy 14
وقتی يه لشگر از تحسين کنندگانت وايسادن چشم دوختن به دهن مبارکت که چه درّی بيفشانی، اعتراف به اينکه يه زمانی به ياد زن داييت کف دستی ميرفتی، نه نشونه شجاعتته نه نشونه هنجار شکنيت. تو در اون لحظه صرفاً بچه اي هستی که داره از اسباب بازی جديدش لذّت ميبره. همين.
شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۶
اگه میدونستین با هر دفعه دیدن "one unread message" تو ایمیلم چه حالی میکنم و هر دفعه با دیدن یه دعوتنامه از هر کدوم از رفقا واسه عضو شدن تو یکی از این نوادگان کس شعر orkut و امثالهم، چه فحشی به جلو و عقب فرستنده نثار میکنم، هیچوقت زحمت فرستادن چنین تحفه هایی رو برا من نمیکشیدین. به جان خودم!


پ.ن: دقت کردی به دو تا حرکت اخير تلويزيون؟ اوّليش اين که تو تبليغ اين سريال طنز جديده، آهنگ تيتراژ رو مطمئنّم که محسن نامجو ميخوند. ولی الان که پخشش ميکنه صدای يکی ديگه اس. دوّم هم اينکه دقت کردی تو بازی تيم ملّی با ازبکستان، صليب کشيدن آندرانيک رو سانسور کردن؟
پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶
دق دلی های يک ذهن بيمار
"من آرزوم بود زمان خانوم فاطمه زهرا بودم، کنيزشون ميشدم. کنيزيشونو ميکردم."

- از فرمايشات يک بانوی محترم در يه مصاحبه تلويزيونی.

البته اين خانوم محترم احتمالاً عواقب "کنيز" بودن تو خونه خانوم فاطمه زهرا رو در نظر نگرفتن. به هر حال احتمالاً علی آقا محض تنوّع هم که شده گاه گداری يه حالی به جلو و عقب اين همشيره مکرّمه ميداد. (شايد هم در نظر گرفتن و دقيقاً با علم به اين احتمال - و حتّی اصلاً "به دليل" همين احتمال - آرزوی کنيزی خانوم فاطمه زهرا رو داشتن!؟)


پ.ن 1: اين پست صرفاً با هدف توهين مستقيم به بانوی فوق الذکر و خنک شدن دل نگارنده نوشته شده و هيچ گونه کارکرد ديگری ندارد. (دقيقاً از جنس يه ديوار نوشته متداول تو مستراح عمومی)

پ.ن 2: انقدر کتاب برام فرستادن تو اين دو هفته اخير که فکر کنم تا آخر خدمتم هم بخونم تموم نشه!

پ.ن 3: سيفون! تو قهرمانی!

پ.ن 4: آقا اين دلقک بازيايی که واسه تيم ملّی راه انداختن (مراسم بدرقه و از زير قران و اسفند رد کردنشون و هی ليلی به لالاشون گذاشتن) واقعاً ديگه از حد مسخرگی گذشته! انگار که بخوان اين مسابقات تخمی رو بيش از حد مهم کنن واسه مردم که حواس ملّت از چيزای ديگه پرت بشه.