ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۷
ديشب لحظه بلند کردن جام تا دم سکته رفتم! يعنی مادرقحبگی تا چه حد!!؟ سگ ننه ها ريدن رسماً تو مراسم اهدای جام! اون از تبليغ کاسه بشقاب وسط جشن بازيکنا، اونم از سانسور کردن لحظه بلند کردن جام... آدم ميخواد بالا بياره!


پ.ن: آقا هيشکی هست زنبورک زدن بلد باشه؟ من يه دونه خريدم ولی بلد نيستم صداشو در بيارم.

پ ن 2: خودم یادش گرفتم! فقط هنوز یه خورده صداش کمه. ولی آخر احمقانه اس صداش!
یکشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۷
هر دفعه يه کاری از اين پيرمردای راک دهه هفتاد ميبينم يا ميشنوم (آلبومای جديد نه... اجرا های جديد از کارای قديميشون تو کنسرت و اينا)، ميگم تو رو جون مادرتون زنده بمونين! زنده بمونين تا من انقد مايه دار بشم که فقط بتونم يه بليط رفت و برگشت دوبی با يه بليط کنسرتتونو بخرم... نميرين مادرجنده ها! نميرين!
دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷
ميگن يه زمانی يه شهری بود، يه دروازه داشت. حاکم گفت هر کی از اين دروازه ميخواد رد شه، باس يه قرون بده. ملّت ديدن يه قرون که چيزی نيس... دادن يه قرونو. بعد از يه مدّت گفتن جمعيت زياد شده، باس دوزار بدين. ملّت بازم دادن. چند سال گذشت، گفتن جمعيت خیلی زياد شده باس پنج زار بدين... ملّت دادن. چند سال گذشت و شهر خيلی شلوغ شده بود. گفتن اصلاً از اين به بعد هرکی ميخواد از دروازه رد شه، باس يه دس کون بده!
چند روز گذشت ملّت خفن شاکی تظاهرات کردن جمع شدن جلو قصر حاکم! حاکم اومد ببينه اينا چی ميخوان؟! ديد ملّت ميگن آقا جمعيت خيلی زياده دم دروازه وقتمون تلف ميشه، کون کن ها رو زياد کنين!

حالا حکايت ما شده و قضيه بنزين... هر سال گرون شد، هيچی نگفتيم. سهميه اي شد، هيچی نگفتيم. حالام که عملاً سهميه رو هم حذف کردن خدا تومن کشيدن رو پول بنزين، بازم صدای هيشکی در نيومد. بريم بگيم اقلّاً کون کن ها رو زياد کنن!