ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
یکشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۶
پريشب تو اتوبوس خواب ديدم تو دانشگاهم. ولی تو کلاس به جای نيمکت، رو زمين نشستيم. زمينش موکت بود. يه استاد خیلی پيری وايساده بود داشت ژ-3 درس ميداد! منم با يه دختری دراز کشيده بوديم رو زمين، اون استايله هست که به پهلو ميخوابن مرد و زن، اينطوری، داشتيم ميکرديم. خيلي هم نرمال و اينا. استاد برگشت به من گفت "ببخشيد شما انگار حواستون با بنده نيس!" منم همينطور که تلمبه ميزدم سرمو بالا کردم گفتم "نه نه استاد! بنده حواسم جمعه! شما ادامه بدين! بفرمايين!" بعد استاده ادامه داد و اينا...

پ.ن 1: کس خل شدم به جان خودم!

پ.ن 2: اومدم مرخصی. طبعاً.
چهارشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۶
چس ناله
روحمو دارن میگان. دارم میبرّم. رسماً.
دوشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۶
practical philosophy 18
فرايند "ازدواج" در بهترين حالت بعد يه مدّت تبديل به يه تابع F(x) = c ميشه كه مقدار c رابطهء مستقيم با اوضاع مادّي داره.
چهارشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۶
با اينا زمستونو سر ميكنم... با اينا خستگيمو در ميكنم
با شکوه ترين لحظه يه رابطه ميدونی کدوم لحظه اس؟ اون لحظه که دست ميکشی رو باسنش، پوست صافش زير دستت دون دون ميشه... ديوانه ميشه آدم!
دوشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۶
آقا من هيچ مشکلی با بکارت و اينا ندارم. به من چه اصلاً؟ من با "فخر فروختن" به خاطر بکارت مشکل دارم. يعنی وقتی ميبينم يکی (هرکی) به خاطر اينکه باکره اس خودش رو بالا تر و با ارزش تر از ديگرونی که ويرجين نيستن ميگيره، دلم ميخواد بالا بيارم!
بکارت يه صفته. يه صفت صرف. معنيشم اينه که تا حالا لنگات هيچ جا و با هيشکی هوا نرفته. همين! نه بيشتر، نه کمتر. نه داشتنش فخر داره، نه نداشتنش چيزی از کسی کم ميکنه.

پ.ن : يه چيزيم بگم لال از دنيا نرم. اصولاً صفتی که بود و نبودش به کلّه کير من يا يه کس خلی مثل من بند باشه، داشتنش همچين افتخاری هم نداره.
پنجشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۶
در نا اميدي...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هيچ اميدي نيست.

پ.ن : شب سيه و روز سپيد هم بيان سرشو بخورن. كلّهم اجمعين.