ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
دوشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۹۰

يه دختره س چينی مالايی... قد بلند... گويا ميره سنگاپور و استراليا و اينا کار مدلينگ انجام ميده. خيلی خوشگل خيلی سکسی، به شدّت مايه دار، يه بی ام و سری پنج (گاهی وقتام شنیده شده سری هفت) داره. يه آپارتمانم داره تو کوالالامپور عينهو قصر...
از هر 5 تا پسر کيون نشور دگوری ايرانی ای که تو مالزی ميبينی، 3 تاشون ميگن اينو تو فرودگاه / تو فروشگاه / تو مرکز خريد / تو مک دونالد / تو خيابون / تو جشن سال نو / تو استارباکس ديدن، مخشو زدن، باهاش دوست شدن، حسابی هم حال و حول کردن، الانم بدبختانه دختره ديگه رفته نمدونم کره؟ استراليا؟ کجا؟ نمدونم.

خواستم بگم دوستان شاش کف کرده... جماعت لوزر بدبخت... نره خرايی که تجسّمتون از سکس و کلّاً فانتزياتون تو اين زمينه از داستانای آويزون دات کام فراتر نميره...
يه جو خلّاقيت در توليد خاطرات سکسی هم بد نيس.
ممنون.

پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۰
گوگوش اکدمی
اين تپّه که ميبينين امضامه. گذاشتمش پا آهنگ. 

داوود بهبودی گنده اومده بود که شهرام شپّره عددی نيس. مسود رف همه بيليطا کنسرت بهبوديو خريد، مجبورش کرد واسه سالن خالی بخونه. خودشم نشس اون جلو ابرار ورزشی خوند.
:|

مگسای اينجا اسپری مگس کشو ميزنن به خودشون ميرن دختر بازی.

منطقی

ميگه جنده هه دو تا خونه داره، يه مگان. بش ميگم کسخل خب آب توبه سرش بريز بگيرش!
ميگه آب توبه چرا بريزم؟ ميگيرمش کارشم بکنه.

جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۹۰

يارو هی پی ام سند تو آل ميکنه از اين "به سلامتی فلان" ها. چن بار اومدم بگم سلامتی کيون ننت که تو رو جا زاييدن ريده، کظم غيظ کردم.

پنجشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۰

يکی از سرگرميای مفرّح ملّت خارجی اينه که بشينن حدس بزنن چيا تو ايران ممنوعه. ريدم به اين پاسپورت اصن.

شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۹۰
Douchebag

خب بابا! باشه! تو بکنِ توپ. تو بذارِ بیست. تو اصلاً کس کنِ تير. بکش از ما بيرون.
هر بار دختره اس ام اس ميزنه به اين، باس بلند بخونه واسه همه که ببينن يکی هس اين عنسّگ بکنه. عن آقا...

چهارشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۰

رفيقمون با دختره دوست شده هی بش گفته پاشو بيا اينجا پيشم، هی دختره ناز کرده آخر اين تهديد کرده به کات و اينا، طرف اومده. حالا چار روزه مونده اینجا نميره. سه تا بسته کاندوم تموم کردن اين چار روز!

امشب اومده بود رسماً کمری شده بود بيچاره.

سه‌شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۰

خب...
گودرم که بستن (حالا بيا عن کن خودتو که نبستن تغييرش دادن با پلاس ادغامش کردن. کيرم تو پلاس اصلاً!)
کلّاً مات و مبهوت موندم. شده مثل سه چار سال پيش که اينجا مينوشتم اصلاً نميدونستم کسی ميخونه؟ نميخونه؟
باس عادت کنم به وضعيت قديم دوباره.