پنجشنبه به جای رژه رفتن سر صبحگاه، گفتن مراسم سينه زنی داريم. يه درجه دار اومد يه نوحه خوند انقد قشنگ بود که نگو! يه آهنگ فولکلور بود، يارو هم به همون سبک خوندن آهنگای فولکلور، نوحه میخوند. انقد اين آهنگ قشنگ بود... انقد اين آهنگ قشنگ بود که منی که نه امام حسين و حضرت عبّاس میشناسم؛ نه اصلاً اين کس شعرا برام مهمّه، بغضم گرفته بود!
کس خل شدم به جان خودم...
پ.ن: آقا من اين چند وقت روحيه ام عاليه ها! جدّی می گم. يه وقتيم اگه از چيزای کيری اينجا میگم، چس ناله نيس. صرفاً می گم که خالی شم. خلاصه منظور اينکه دل ناگرون نباشين. آی ام هنگين آن باديز!
پ.ن 2: ميگم بيا يه برنامه اي بذار، فارسی دانيش اوغلان. تو که آبروی ما رو گاييدی با اين انگليسی نوشتنت آدم حسابی!
ba in chiza ke menvisi mitarsam dochare doganegi shakhsiati beshi!
بابا ما گرچه سر باز نبودیم و نشدیم
اما سر بازی رفتن عزیزان رو دیدیم و پا به پاشون رژه رفتیم
عجب دورانی بود!!!!
بیا از اونورا گذری!
khosham umad
ta bad
we are ashole like each others
so we began to concerning why and howsome of as return to the rutin
life like military servise
H.R.6