تو آموزشی، اون چيزی که به گات ميده سختی و اذيت و آزارش نيس. انقد اذيتت ميکنن که بعد از يه هفته کاملاً بی حس ميشی. اون چيزی که به گات ميده، توالی بی پایان خوشبخی و بدبختيه... صبح بيدار ميشی، تختت رو بد آنکادر کردی اسمتو سرگروهبان مينويسه ميگه "اسم هر کي رو نوشتم آخر هفته بازداشته!". اون لحظه تو بدبخت ترين آدم دنيايی. يه ساعت بعد تو ورزش صبحگاهی همچين ميدوی که تو اين سرما از کس و کونت عرق راه ميفته، سرگروهبان خوشش مياد، ميگه "اين هفته همه 2 ساعت زودتر ميرين خونه". اون لحظه تو خوشبخت ترين آدم دنيايی. ظهر سر ناهار يه داهاتی کون نشور که واسه همون غذای گه له له ميزنه، به خاطر نيم يقلوی برنج دعوا راه ميندازه. همهء آسايشگاهو توبيخ ميکنن. وقتی داری با خودت ميگی "مرخصی اين هفته هم به گا رفت" بدبخت ترين آدم دنيايی. عصر ميبرنتون رژه. از همه گروهان ها بهتر رژه ميرین. جناب سرگرد به سرگروهبانتون آفرين ميگه، به خودتونم "خيلی خوب" ميده. سرگروهبان راضی، سرگرد راضی، تصوير خونه و مرخصی باعث ميشه خوشبخت ترين آدم دنيا باشی...
بگذريم. اين توالی کيری خوشبختی و بدبختی تمومی نداره. بدجور هم فرسوده ات ميکنه. خصوصاً اگه يادت بره که نبايد به مرخصی رفتن فکر کنی يا به اون چند ساعتی که ممکنه بیای خونه، دل ببندی. و خصوصاً اگه دقيقاً موقعی که ساکتو ورداشتی که با بقيه بری خونه، بهت بگن "آقای البرز، شما آخر هفته رو بازداشتی".
از پست پایینی خیلی خوشم اومد!دقیقا حس دانشگاه ماست
باور کن
یه مشت عمله ی بو گندو
یه مشت دستشویی های داغون با بوی گه که حال تهوع نگیری عجیبه
استادای ان
بعد می آن گل و بته هاشو درس می کنن
به تخماتیک بودن مملکت که ایمان بیاری این چیزها دیگه اینقدر ها زور نداره
It was a wrong number babe!
1.بازداشتي
2.حال نداشتي
3.باز داشتي