رفته بوديم اين فيلم "اخراجی ها". واسه وقت گذرونی بد نبود (خصوصاً که پول بليطشم من ندادم!). راستش از اون فرم کمدی هايی بود که توش برا خندوندن بيننده از غافلگيری استفاده نکرده بود. يعنی مثلاً يه جا که يه شخصيتی يه تيکّه اي مينداخت، تو دقيقاً ميدونستی که الان قراره اين تيکّه گفته بشه و دقيقاً هم منتظر بودی که به اون تيکّه بخندی و وقتی ميگفتش، ميخنديدی.
ولی من اگه جای سازنده هاش بودم، به جای فيلم کردنش ميکردمش سريال. اصلاً تيريپ فيلمش و شوخيا و شخصيتاش جون ميده واسه يه سريال عيد که ملّت کس مغز بشينن تماشا کنن بخندن.
پ.ن: مرتيکه الدنگ گفته يه جاهايی از اين فيلم رو از "نجات سرباز رايان" ايده گرفته. احتمالاً منظورش اون تيکّه اس که فيلمبردار دوربينو گرفته کولش و در حال دويدن فيلم گرفته. که مثلاً قراره اون حس هيجان رو ايجاد کنه. که تنها کاری که نميکنه، همين ايجاد حس هيجانه! کلّاً گه خورده اگه همچين ادّعايی کرده.
آخجون
خوب مي گفتم باره آخرت باشه بچه پرو كه دخترا را به شكلاي بيمار گونه مي بينيا
در مورد فيلم اخراجي ها هم با هات كاملا موافقم
خارج همين فيلما رو از اين سري كارگرداناي چماق دست ببخشيد دوربين به دست مي بينن كه مي رن 300 رو مي سازن ديگه بابا
گوشه ي دلت دوباره نو
www.dobarenou.blogspot.com
www.moani.blogfa.com