ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۶

نميدونم چرا، ولی هر وقت ميبينم استقبال (درستش اینه که بگم "غش و ضعف کردن") از يه پديده هنری تبديل ميشه به يه نشونه برا "متفاوت جلوه کردن" و "روشنفکر به نظر رسيدن" ملّت، من بی اختيار سندرم "خود-بچه ای-که-داد-زد-پادشاه-که-لُخته!-بينی" ام گل ميکنه. نا خود آگاه از اینکه ميبينم اون اثر رو تا حد يه شاهکار بی بديل و خالقشو تا حد يه متفکر نابغه بالا ميبرن، لجم ميگيره! اونوقت هر بار که با اون اثر رو برو ميشم، عيب هاش، جاهای بی معنيش، ضعف هاش به نظرم مياد. تو چشمم ميزنه! اینجوريه که لذّت بردن از اون اثر برام سخت ميشه.

حالا این آلبوم محسن نامجو (کلّاً پديده محسن نامجو) برام اینجوری شده. ديدن این حجم از "کف" تو دک و پوز ملّت برا کارای نامجو، يه خورده برام مسخره اس. حقيقتش من آهنگايی رو که لئون تو بلاگش گذاشته دانلود کردم. بعضياشون واقعاً خيلی حال داد. منظورم از نظر شعر و معنيه. ولی خداوکيلی بعضی جاها به نظرم صرفاً کس شعر خونده بود!

مخلص کلوم اینکه آقا، من حال کردم با بعضی کارای نامجو خداييش. ولی خدا وکيلی این فرم کف کردن و پرستيدن این بنده خدا رو نميفهمم. يه برنامه ای بذارين در حد فيلسوف و متفکّر بزرگ بالا نبرينش. دنيای موسيقی خيلی خفن تر هاش رو ديده، که هنوز هيچ جای دنيا به عنوان متفکّر و این چيزا بهشون نيگاه نميکنن.

پ.ن: واقعاً به نظرت چقد آدم باس خوش شانس باشه که روز قبل از حرکت به بيرجند، اسهال بگيره؟

14 Comments:
Anonymous ناشناس said...
تو این مورد به شدت باهات همدلی دارم با اینکه می پذیرم که اظهار نظر در مورد کارای این بابا و حد خوب بودنشون تو صلاحیت من نیست ولی اینو مطمئنم که ی متفکر ام نیستش .تو حرفایی که می زد شاید 15 دقیقه اش ریدن به اینو اون بود به خصوص به شهرام ناظری

Anonymous ناشناس said...
این احساس و بهم میداد که میخواد با در افتادن با آدمهای معروف ،معروف بشه .همون قضیه ما سه تا رو نگیرید شده بود

Anonymous ناشناس said...
البرز حرف خیلی جدی ای زدی.منم می خوام جدی جوابتو بدم.پیشاپیش از رفقایی که گمان می کنند نباید اینجا جدی حرف زد حلالیت می طلبم .

-یکی از سخت ترین چیزها یا اصلا سخت ترین چیز هنگام مواجهه با هر پدیده ی جدید حفظ فردیته.بخصوص در دورانی که ما بقول لوی اشتراوس دچار اور کامینیکیشن هستیم و اونقدر درباره ی هر پدیده ی تازه ای حرف زده میشه که فرد نمی تونه جلوی بالا اوردنشو بگیره.
اما این حفظ فردیت همیشه در اینکه جای اون بچه نقش بازی کنی و لخت بودن پادشاه رو ببینی نیست.این یک عکس العمل کاملا روانیه که آدم بخواد مثل همه نباشه.به عبارتی در اینجا فردیت دقیقا از همونجایی تهدید میشه که فرد می خواد همرنگ جماعت نشه .چطور؟به این شکل که در مقابل هجوم خلایق به اون پدیده عکس العمل منفی نشون میده.یعنی به شدت تحت تاثیر هجوم خلایقه(گیریم به شکل نگاتیو)بنابراین من بعنوان کسی که معتقدم نامجو پدیده ی منحصر بفردی در موسیقی ما است-که اونهم به اعتبار آهمنگ هایی که از وبلاگ لئون دانلود کردی نیست..نامجو با اون آهنگ ها صرفا یک آوانگارد خوش ذوقه.من به اعتبار اهنگ های مورد علاقه ام نامجو رو پدیده ای منحصر بفرد در موسیقی این زبان در این سرزمین می دونم.- می دونم که خیلی های دیگه ام بقول تو تو کف اون هستن الان.اما من فردیتم رو علی رغم این همرنگی با جماعت حفظ می کنم و بر این نظرم پافشاری می کنم.بخصوص که نامجو را با بچه های صرفا خوش ذوقی مثل اوهام و امرتاد و فرا و آبجیز و کیوسک مقایسه می کنم.نامجو در مقابل اینها مثل بهرام صادقیه در مقابل نویسنده های دهه چهل . چطور بگم .هم خیلی جلوتره و هم خیلی بهتر.یعنی صرفا اعتبار اوانگارد بودن نیست.من هم هر وقت یاد بهرام صادقی می افتم خوشحال میشم.علی رغم اینکه دنیا نویسنده هایی مثل کافکا و پروست رو هم دیده.اما برادر.این در زبان مادری اتفاق افتاده.این اصلا بی معنی نیست.یعنی یه اتفاق مهم تو زندگی ما.اگر حتی معتقد نباشیم زبان همه انچیزی است که ما هستیم باز هم بی معنی نیست و نمی تونیم بگیم از این اتفاقا قبلا خیلی تو موسیقی افتاده
اما برویم سر حفظ فردیت. تنها کاری که از دست من بر می اد اینه که بگم .بله .نامجو عالیه ولی نه به اون دلیلی که شما می گین
بهرام صادقی عالیه و نه با اون توجهی که شما دارین و ...بقول شاعر.قس علیهذا./.

Anonymous ناشناس said...
آقا تو چرا اينقدر حرف هايي ميزي که آدم بايد باهاش موافقت کنه. منم بعضي کار هاشو دوست دارم خيلي. ولي بعضياش هم اصلاً مالي نيست به ويژه وقتي که آقا محسن به فالش خوني عمدي ميزنن منکه حسابي حالم گرفته ميشه. مثل فرياد هاي بنفشي که ايشون در "زلف بر باد" ميزنن که قشنگ حال آدم رو وسط اون آهنگ خوب ميگيره. بعدش هم اينکه تا بوده بت سازي در عالم هنر رسم بوده. اينجوريه ديگه.

Blogger NewshA. said...
به خاطر اینکه توی اون مملکتمون که خواننده های قدیمیش تبدیل به فسیل های ما قبل تاریخ شدن و هر کدوم به جای نت های تازه ٫ شیش تا گوز و هفت تا زت و سرفه به جای نت های بالا میدن از بس پیر شدن ... این یه طرف قضیه ... طرف دیگه خواننده های نو ظهور که گوش ملت رو به جای سوراخ ما تحت اشتباه گرفتن و وقت و انرژی ملت رو واسه حتی دنلود حدر میدن اینم اون طرف قضیه ! حالا وسط قضیه اینه که این بنده خدا که یکمی نو آوری کرد ٬ همه جو زده شدن از قبیل خودم ... حالا سمت شمال شرقی قضیه اینه که همیشه حتی توی آلبوم های بهترین خواننده ها ٬ تراک هایی حکم بهترین رو میکنن ...فکر میکنم که سادگیش هم کلی ایمیجش رو بالا برده و من اون جیغ هایی رو که یهو میزنه در تراک ِ های مختلفش ٬ یکی از نوع آوری هاش میبینم که توی فارسی زبون ها کم بوده .. گذشته از اینا ٬ خواستم بگم که بت شکنی البرز ٬ روح منی البرز :))))

Anonymous ناشناس said...
بینیم بابا !

Anonymous ناشناس said...
آها، ها ماشالله! باریکالله

Anonymous ناشناس said...
غيره مستقيم گفتي افتادي فطعي بيرجند

Anonymous ناشناس said...
آقا سخت نگیر. بالاخره اینا یه جور موجه مثل موج دی.جی.مریم و بنیامین و ... میاد و می ره و بعد دو سال باید ببینی چقدر تو ذهن مونده و باز میشینی همون آهنگای سال 42 رو گوش می کنی

Blogger Alborz said...
be mekabiz :
daghighan manam hamino migam. age gharaar baashe hame har kaari mikonan man bar ax konam ke khob baaz misham ye moteghayyere vaabaste... manam migam ba'zi kaaraash kheyli shaahkaare, ba'zi jaahaa ham be nazare man tajrobe o khataast. baayad too jaaygaahe khodesh baahaash barkhord kard. bot saakhtan azash doros nis.

be fani:
moghaayese kardane naamjoo baa benyamin, oje darket az moosighi va fahme she'ret ro miresoone. in daraje az fahm o dark ro behet tabrik migam!

Anonymous ناشناس said...
1.adam bayad kheili khosh shans bashe
2.melate ma adat daran va3 khoda kardane 1ki , badesham koobondanesh dar hadde zir zamin! nemoone ziade

Anonymous ناشناس said...
امسال کدام حقیقت مد است؟ چی می گن اصطلاحا. برای خوندن اون داستان ممنون. من چون خیلی دغدغه دارم و آدم فهمیده ای هستم تو کامنت ها نیستم. برای این که بقیه فکر ککن وقت ندارم. می خونم این جا رو. تا بعد

Blogger Shahrokh said...
There is a lack of fair judgment in all aspects of society including arts, the bias of "0" or "1" is ruling and no one has the courage of saying anything different, thank you for demonstrating that precious courage Alborz. I did enjoy your posting

Anonymous ناشناس said...
منم راستش نمی فهمم که این محسن نامجو چرا انقد گنده شد یهو...
کاراش خوبه...ساختار شکنی داره بعضی کاراش...تلفیقی و فیوژن و این صوبتا...کاراییش که خیلی تلفیقی از کار در نیومده خوبه...ولی تلفیقی هاش ضعف های مسلم داره...کپی کاری و ایده گرفتن بعضی کاراش هم که خب...
کلا فک می کنم ما یهو ذوق کردیم که ای بابا! ایول! چقد کار درستی تو و کجا بودی تا حالا...
کسی هم تا حالا انقد جدی فیوژن کار نکرده بود یا اگه مث گروه آویژه فیوژن زده بودن و کارهاشون هم بدک نبود انقد مورد استقبال قرار نگرفت...
شاید یه دلیل این فراگیر شدن عجیب مجحسن نامجو طنز یا بهتر بگم هجویه که هم توی ترانه هاش و هم توی بعضی آهنگ هاش دیده و شنیده میشه...
کلا توی فضای خفقان آور و سترون موسیقی ما اگه یکی بیاد توی موسیقی و ترانه هاش یه گریزی به وضعیت معاصر اجتماعی بزنه مطمئنا استقبال میشه ازش...بی برو برگرد...