نميدونم چرا، ولی هر وقت ميبينم استقبال (درستش اینه که بگم "غش و ضعف کردن") از يه پديده هنری تبديل ميشه به يه نشونه برا "متفاوت جلوه کردن" و "روشنفکر به نظر رسيدن" ملّت، من بی اختيار سندرم "خود-بچه ای-که-داد-زد-پادشاه-که-لُخته!-بينی" ام گل ميکنه. نا خود آگاه از اینکه ميبينم اون اثر رو تا حد يه شاهکار بی بديل و خالقشو تا حد يه متفکر نابغه بالا ميبرن، لجم ميگيره! اونوقت هر بار که با اون اثر رو برو ميشم، عيب هاش، جاهای بی معنيش، ضعف هاش به نظرم مياد. تو چشمم ميزنه! اینجوريه که لذّت بردن از اون اثر برام سخت ميشه.
حالا این آلبوم محسن نامجو (کلّاً پديده محسن نامجو) برام اینجوری شده. ديدن این حجم از "کف" تو دک و پوز ملّت برا کارای نامجو، يه خورده برام مسخره اس. حقيقتش من آهنگايی رو که لئون تو بلاگش گذاشته دانلود کردم. بعضياشون واقعاً خيلی حال داد. منظورم از نظر شعر و معنيه. ولی خداوکيلی بعضی جاها به نظرم صرفاً کس شعر خونده بود!
مخلص کلوم اینکه آقا، من حال کردم با بعضی کارای نامجو خداييش. ولی خدا وکيلی این فرم کف کردن و پرستيدن این بنده خدا رو نميفهمم. يه برنامه ای بذارين در حد فيلسوف و متفکّر بزرگ بالا نبرينش. دنيای موسيقی خيلی خفن تر هاش رو ديده، که هنوز هيچ جای دنيا به عنوان متفکّر و این چيزا بهشون نيگاه نميکنن.
پ.ن: واقعاً به نظرت چقد آدم باس خوش شانس باشه که روز قبل از حرکت به بيرجند، اسهال بگيره؟
-یکی از سخت ترین چیزها یا اصلا سخت ترین چیز هنگام مواجهه با هر پدیده ی جدید حفظ فردیته.بخصوص در دورانی که ما بقول لوی اشتراوس دچار اور کامینیکیشن هستیم و اونقدر درباره ی هر پدیده ی تازه ای حرف زده میشه که فرد نمی تونه جلوی بالا اوردنشو بگیره.
اما این حفظ فردیت همیشه در اینکه جای اون بچه نقش بازی کنی و لخت بودن پادشاه رو ببینی نیست.این یک عکس العمل کاملا روانیه که آدم بخواد مثل همه نباشه.به عبارتی در اینجا فردیت دقیقا از همونجایی تهدید میشه که فرد می خواد همرنگ جماعت نشه .چطور؟به این شکل که در مقابل هجوم خلایق به اون پدیده عکس العمل منفی نشون میده.یعنی به شدت تحت تاثیر هجوم خلایقه(گیریم به شکل نگاتیو)بنابراین من بعنوان کسی که معتقدم نامجو پدیده ی منحصر بفردی در موسیقی ما است-که اونهم به اعتبار آهمنگ هایی که از وبلاگ لئون دانلود کردی نیست..نامجو با اون آهنگ ها صرفا یک آوانگارد خوش ذوقه.من به اعتبار اهنگ های مورد علاقه ام نامجو رو پدیده ای منحصر بفرد در موسیقی این زبان در این سرزمین می دونم.- می دونم که خیلی های دیگه ام بقول تو تو کف اون هستن الان.اما من فردیتم رو علی رغم این همرنگی با جماعت حفظ می کنم و بر این نظرم پافشاری می کنم.بخصوص که نامجو را با بچه های صرفا خوش ذوقی مثل اوهام و امرتاد و فرا و آبجیز و کیوسک مقایسه می کنم.نامجو در مقابل اینها مثل بهرام صادقیه در مقابل نویسنده های دهه چهل . چطور بگم .هم خیلی جلوتره و هم خیلی بهتر.یعنی صرفا اعتبار اوانگارد بودن نیست.من هم هر وقت یاد بهرام صادقی می افتم خوشحال میشم.علی رغم اینکه دنیا نویسنده هایی مثل کافکا و پروست رو هم دیده.اما برادر.این در زبان مادری اتفاق افتاده.این اصلا بی معنی نیست.یعنی یه اتفاق مهم تو زندگی ما.اگر حتی معتقد نباشیم زبان همه انچیزی است که ما هستیم باز هم بی معنی نیست و نمی تونیم بگیم از این اتفاقا قبلا خیلی تو موسیقی افتاده
اما برویم سر حفظ فردیت. تنها کاری که از دست من بر می اد اینه که بگم .بله .نامجو عالیه ولی نه به اون دلیلی که شما می گین
بهرام صادقی عالیه و نه با اون توجهی که شما دارین و ...بقول شاعر.قس علیهذا./.
daghighan manam hamino migam. age gharaar baashe hame har kaari mikonan man bar ax konam ke khob baaz misham ye moteghayyere vaabaste... manam migam ba'zi kaaraash kheyli shaahkaare, ba'zi jaahaa ham be nazare man tajrobe o khataast. baayad too jaaygaahe khodesh baahaash barkhord kard. bot saakhtan azash doros nis.
be fani:
moghaayese kardane naamjoo baa benyamin, oje darket az moosighi va fahme she'ret ro miresoone. in daraje az fahm o dark ro behet tabrik migam!
2.melate ma adat daran va3 khoda kardane 1ki , badesham koobondanesh dar hadde zir zamin! nemoone ziade
کاراش خوبه...ساختار شکنی داره بعضی کاراش...تلفیقی و فیوژن و این صوبتا...کاراییش که خیلی تلفیقی از کار در نیومده خوبه...ولی تلفیقی هاش ضعف های مسلم داره...کپی کاری و ایده گرفتن بعضی کاراش هم که خب...
کلا فک می کنم ما یهو ذوق کردیم که ای بابا! ایول! چقد کار درستی تو و کجا بودی تا حالا...
کسی هم تا حالا انقد جدی فیوژن کار نکرده بود یا اگه مث گروه آویژه فیوژن زده بودن و کارهاشون هم بدک نبود انقد مورد استقبال قرار نگرفت...
شاید یه دلیل این فراگیر شدن عجیب مجحسن نامجو طنز یا بهتر بگم هجویه که هم توی ترانه هاش و هم توی بعضی آهنگ هاش دیده و شنیده میشه...
کلا توی فضای خفقان آور و سترون موسیقی ما اگه یکی بیاد توی موسیقی و ترانه هاش یه گریزی به وضعیت معاصر اجتماعی بزنه مطمئنا استقبال میشه ازش...بی برو برگرد...