ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
یکشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۶
خنده دار ترين قسمت پرواز تو هواپيما اون تيكّه پانتوميم بازي كردن مهموندار وقت توضيح مسايل ايمنيه. فكر كنم خود اين بنده خدا هام خودشون از اين قضيه خبر دارن كه با جدّي ترين و بيحالت ترين قيافه ممكن انجامش ميدن. و دقيقاً همين قيافه جدّيه كه مسخرگي ماجرا رو به اوج خودش ميرسونه!

پ.ن:‌ البته فكر كنم از ديد مهموندارا هم خنده دار ترين صحنه، صحنه هجوم مسافراي - تا چند لحظه پيش - باكلاس هواپيما به بسته هاي خوراكي، به محض تقسيم شدن بسته هاس. عملي كه مسافرا با ريلكس ترين و بي خيال ترين قيافه ممكن انجامش ميدن. و دقيقاً اين قيافه هاي ريلكس و بيخياله كه خنده دار ترين بخش از اين همزماني تمدّن و توحّش رو ميسازه!
8 Comments:
Blogger void said...
البرز جان به نظرم ایمج ها در کله ات پس و پیش شده. زشتی هول زدن و حمله ور شدن به سمت غذا در مجالس است که مصداق دارد. در هواپیما که به هر فرد نوبتش که رسید دقیقا یک بسته خوراکی میدهند دیگر این ادا اصول طمانینه و ژست بی تفاوت چه معنی دارد؟ مربوط به فلسفه انتظار مهدوی میشود یا اتیکت غذا خوردن در هواپیما؟! من یکی که اگر گرسنه ام باشد بلافاصله شروع به خوردن میکنم، نه حال و حوصله ژست گرفتن برای خلق الله را دارم نه پرواز زیر یک ساعت اساسا فرصت ناز کردن به آدم میدهد.

در مورد پانتومیم، ما که ندیدیم هیچ کدامشان جدی بگیرد. اتفاقا هر بار که شاهد این ماجرا بودم طرف چشمش توی جشم مسافری که داشته مسخره بازی در میاورده افتاده و خنده اش گرفته و خلاصه کل ماجرا ماست مالی شده.

در مورد انتقال به تهران هم حسابی تبریک.

Anonymous ناشناس said...
ميدوني چيه..هر قضيه جدي رو اگه از ديد فان و از دور يا از بالا نگاه كني برات خنده دار ميشه وگرنه خيلي مسائل هست كه هميشگيه و پيش و پا افتاده و ما هيچ وقت نمي فهميم كه چقدر خنده دارن اوضاع و احوالات دور و برمون!

Anonymous ناشناس said...
خدا بگم چیکارت کنه. تو که می خواستی تو دقیقه ی نود پارتی بازی کنی بیفتی تهران دیگه چرا این همه وقت ما رو با اون بیرجند بیرجند کردنت دق مرگ کردی؟

Anonymous ناشناس said...
man ham ba void movafegham

Blogger nasha said...
آقا بیرجند هم جای خوبی بوداااا.
تبریک می گم
ما هم فعلا افتادیم تهران

Anonymous ناشناس said...
چطوری البرز. بهتره خوب باشی. چون الان دیگه دست زیاد شده و همه حالشون بده. یه داستان هست راجع به مردی که یه سری داد می زنه روی سن. تونستی بخونش. تا بعد

Anonymous ناشناس said...
اه. چرا من هیچ وقت نمی تونم آدرس وبلاگ رو این جا بذارم. یعنی نمیاد وقتی می فرستی.
kolbekharabe.persianblog.com
خب. من که مثل همیشه این جا میام ولی از زور تنبلی کامنت نمی ذارم. تو ممکنه آدرس رو یادت نباشه.

Anonymous ناشناس said...
.void نه
این چیزی که البرز میگه اصلا هیچ
ربطی به اون هول زدن مجالس و اینا نداره. یه جور هول زدن خاص و البته خیلی خیلی بانمک تره.
احتمالا تا حالا به اون ژست بی تفاوت و بی اشتهای مسافرها که انگار غذا داره بهشون تحمیل میشه دقیق نشدی.
حالا از این حرفا گذشته یکی به من بگه پس کجان اون مهماندارهای مردافکن؟ من دهن ایران ایر و آسمان و... رو آسفالت کردم بس که هی رفتم و هی اومدم. اما توی هیچ کدوم از این خطوط حتی یه دختر قابل تحمل ندیدم. یه مشت لپ قرمزی دماغ سربالا رو به جای مهماندار به ما قالب میکنن خدایی