اوّلين سرباز آموزشی اي که جلوم پا جفت کرد و سلام نظامی داد، يه لحظه يه حس خاصّی بهم دست داد. يه حسّی مثل لذّت بردن از غذايی که خوردی، ولی مال تو نبوده! لذّت از اين حس ابهتی که احترام اون بچه بهت ميده.
ولی کل اين حس لذّت شايد يه ثانيه هم طول نکشيد. اون بنده خدا اگه جای ديگه اي بود که بهم احترام نميذاشت. اين احترامشم صرفاً به اين درجه گروهبانی رو بازوم بود. "خودم" لايقش نبودم.
ميدونی، آدم خيلی باس بدبخت باشه که همچين احترامی رو به خودش بگيره. و خيلی باس خرفت باشه که همچين احترامی رو بخواد! خدا رو شکری نه انقد بدبختم، نه به اين حد خنگ.
پ.ن 1: يه بار لئون تو بلاگش يه چيزی گفته بود تو اين مايه ها که هر تعريفی هم که از کارگر تو قانون کار و اينا که باشه، از ديد اون "کارگر" صرفاً کارگر صنعتيه. دليل خودشم داشت حالا.
منم ميگم "سرباز"، فقط و فقط سرباز صفره و سرباز آموزشی. اونی که با ليسانس و فوق ليسانس و دکترا ميره خدمت، درسته که خيلی اذيت ميشه. از اين همه وقتی که ازش تلف ميشه... از اين همه بلاهت جاری تو ثانيه ثانيه اين خدمت کيری، ولی بازم ميگم: "سرباز، فقط سرباز صفره و آموزشی." بقيه هيچوقت نميتونن درک کنن چه تحقيری ميشه سرباز صفر بيچاره.
الان که خودمو با سرباز صفرا و آموزشيا مقايسه ميکنم اينو ميفهمم.
پ.ن 2: آقا بازم کتاب معرّفی کنين. تقاضام جدّيه. کاملاً!
پ.ن 3: آقا من کتابای مورد علاقمو تو پروفايل بلاگرم نوشتم. از اينايی که معرفی کردين بعضياشونو خونده بودم. ولی دست همگی درد نکنه. کلّاً از اين به بعد هرکی چيز باحال خوند، ما رو هم خبر کنه. به فکر سليقه منم نباشين. خوب فوقش بخرم ببينم به درد من نميخوره، يادگاريش ميدم به
دن سيفون، نمک گيرش ميکنم!
اجرتون با آقا امام حسين.
عقاید یک دلقک
یوزپلنگانی که با من دویدند
مسیح باز مصلوب
آخرین وسوسه مسیح
همنوایی شبانه ارکستر چوب ها
ووردی که بره ها می خوانند
دیوونه بازی
پائیز پدر سالار
عشق سال های وبا
خانه ارواح
پائولا
کشور آخرین ها
میرا
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم
فرنی و زویی
عشق های خنده دار
جاودانگی
بازم معرفی کنم یا بسه؟ نویسنده هر کدوم و خواستی بدونی بگو بگم برات.
دلم نیومد این و نگم. خودم دارم عذاب وجدان و می خونم. می دونم که خوندیش پس معرفی نمی کنمش. این ها رو بخون فعلا بازم کتاب می شناسم که معرفی کنم.
اين مطلب سربازيت منو ياد خدمت خودم انداخت
با درجه ي استواري
تو ارتش
راستش من وقتي واسم پا مي چسبوندن
خجالت مي كشيدم
نمي دونم چرا
مطلبت با حال بود
همينطور پ ن هاش/
ketab yokhde pishe man:d
movazebe khodetam bash!
دومیو خودمم نخوندم، اما تعریفشو شنیدم زیاد.
اولی یکم نویسنده ش چُس چس می کنه.
راستی، سر این احترامم قاط و ماط نزن، حالشو ببر و وارد بازی شو!
نويسنده : آكيراكوروساوا
مترجم: اميد روشن ضمير
انتشارات : روزنه
**************
بازمانده روز
نويسنده: كازوئو ايشي گورو
مترحم : نجف دريابندري
انتشارات:نشر كارنامه
********
ولي كاش دو سه تا از كتابهاي مورد علاقه تون رو بگين تا معرفي كتاب راحت تر باشه
delirious.in.tehran@gmail.com
راستي حافظ ناشنيده پند هم بد نيست نوشته ايرج پزشكزاد بامزه اس
من تقریباً کُل سربازیم پاسداری دادم
با 17 ماه خدمت پاس 3 می ذاشتنم. چون اهل خایه مالی و رفاقت به خاطر مرخصی و اینا نبودم.
اتفاقاً همه پاسبخش ها و گروهبان ها و ارشدها از هم دوره ای هام بودن.
خدمت خیلی کیریه. اما آدما خیلی زود خودشون و بقیه رو می شناسن.
امیدوارم زودتر خلاص بشی.
میرا فوق العاده س.
داستان های بارتلمی و رمان های پل اوستر و کوندرا و جومپا لاهیری و ناباکوف و کورت وونه گات هم شدیداً توصیه می شه اگر نحومده باشی تا حالا.
YE KARE FORI DARAM:D CHEKAR KONAM?
خداحافظ گاری کوپرو کلا رومن گاری، جان شیفته، جنایت و مکافات، بیگانه، در انتظار گودو، سالینجر ها رو هم که خوندی، مارکز، نفرین ابدی بر خواننده این برگ های مانوئل پوییگ...سرخ و سیاه، صید قزل آلا در ، آمریکا...کوندرا,
تهوع، ...
فعلا اینا یادمه...
بسپار اجر من رو با بی بی رقیه محشور کنن...( درست گفتم؟)
آپ کن بابا...حتما باید یه جور دیگه باهات برخورد کنیم!!؟
I suggest you "Charles Bukowski"'s Books.