ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
دوشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۶
آقا من هيچ مشکلی با بکارت و اينا ندارم. به من چه اصلاً؟ من با "فخر فروختن" به خاطر بکارت مشکل دارم. يعنی وقتی ميبينم يکی (هرکی) به خاطر اينکه باکره اس خودش رو بالا تر و با ارزش تر از ديگرونی که ويرجين نيستن ميگيره، دلم ميخواد بالا بيارم!
بکارت يه صفته. يه صفت صرف. معنيشم اينه که تا حالا لنگات هيچ جا و با هيشکی هوا نرفته. همين! نه بيشتر، نه کمتر. نه داشتنش فخر داره، نه نداشتنش چيزی از کسی کم ميکنه.

پ.ن : يه چيزيم بگم لال از دنيا نرم. اصولاً صفتی که بود و نبودش به کلّه کير من يا يه کس خلی مثل من بند باشه، داشتنش همچين افتخاری هم نداره.
10 Comments:
Anonymous ناشناس said...
از باکره ها می ترسم

هیچ وقت نتونستم تصور کنم که چطور کسی در اوج دوران جوانی، سکس رو تجربه نکنه. سنی که بیشترین انرژی، شور و شوق و حس کنجکاوی درون رگهای یه نفر جریان داره. زنی که تا مثلن سی سالگی سکس نداشته
همیشه دوست داشتم بدونم که توی کله یه همچین آدمایی چی می گذره
تقریبن با هر باکره ای که بودم تونستم درونش یه نوع عدم صداقت، دورویی و کتمان حقایق رو ببینم. باکره ها معمولن شدیدن عرف گرا هم هستن. اصلن شاید عرف گرا بودنشون باکره بودن رو بهشون هدیه کرده باشه

به طور کلی باکره ها رو آدمهایی در بند اجتماع می بینم و خالی از هر گونه حس فردیت

Anonymous ناشناس said...
در مورد بکارت فعلا چیزی نمی گم.

ولی این عکس سردر وبلاگت تام ویتزه؟ این چشمای ریز و فک برجسته مال کس دیگه ای هم می تونه باشه؟

Anonymous ناشناس said...
خیلی دوست دارم

Anonymous ناشناس said...
خیلی جالبه که ما چطور از تفاوتهای ساده ی دیگران با خودمون غول میسازیم. خودبرترانگاری باکره جماعت همونقدر غیرمنطقیه که دورو و عرف گرا دیدن اونها توسط اطرافیانشون. خود من هم هنوز سکس نداشتم (از کلمه ی باکره بدم میاد٬ چون زیادی در بند اجتماع نوگرای وبلاگستونم)٬ چون یه کره خری وقتی بچه بودم خواسته لنگامو وا کنه. با اینحال سعیمو میکنم وقتی تو روابطم با مرد جماعت به مشکل برخوردم٬ جهت فلشو طرف خودم بگیرم‌٬ نه اینکه کره خریِ یه نفرو بسط بدم به کل مجموعه. جناب زد٬ اگه شما هم از این بکگراند میومدی یا یه بابای سبیل کلفت داشتی که با یه چماق تو نتبونش منتظر بود مچتو بگیره٬ شاید مجبور میشدی واسه دل خودت هم که شده واسه گوشتی که دستت بهش نمیرسه پیف پیف کنی. این مسئله انقدر غیر قابل هضمه؟

Blogger ^v^ said...
آره موافقم. اوج خریت آدمهاست در افتخار به اینکه چقدر ما نسبت به طبیعی ترین نیاز خودمون بی توجه هستیم، یا از اونم بدتر اونقدر بهش توجه داریم و غیر طبیعی. و از همه بدتر شاید خود زنها که با اینکه فقط خودشون از کار خودشون سر در میارن همه جا جار میزنن و از همه بیشتر روش تاکید می کنند. و... مجبورم یه جمله دیگه هم بنویسم تا بتونم نقطه بذارم! و

Blogger don sifon said...
من از باکره ها به عنوان طرف خودم متنفرم. برای انتخاب پارتنر هم فک نکنم نیازی باشه شرایط کسی رو درک کنم. اگر کسی احتراز از کل کل کردن با باباش براش ارزشی بیشتر از قسمتی از انسانیتش(سکسض) داره خودش می دونه. اما به عنوان یه انسان یا یه دوست بکارت یا عدم بکارت دوستام برام اهمیتی نداره...

Anonymous ناشناس said...
عزیز cache
درک می کنم چی می گی

دوست داشتم اینو بدونی که من هم مثل تو صرفن از روی تجربیات تلخی که داشتم نسبت به یه سری مسائل دچار حساسیت شدم
و یه تصویر نامطلوب برام درست شده

در این مورد با نظری که نسبت به حرف من داشتی مخالفتی ندارم و حقو به تو می دم

این صرفن نظر منه و برای کس لیسی تو نیست
اگه زیادی رک حرف می زنم بذار به حساب شعور پایین اجتماعی من

Blogger Shaahin said...
passe discussions

Blogger پوریا said...
حکماً پی‌نوشت مستدلی بود...

Anonymous ناشناس said...
سلام ، خیلی خوبه اینطور فکر میکنید ها اما اگر فرض مثال یه روز خواستید ازدواج کنید هم براون مهم نیست؟ یعنی واقعاَ مهم نیست؟ آقا اگه مهم نیست کجایی شما؟