پريشب تو اتوبوس خواب ديدم تو دانشگاهم. ولی تو کلاس به جای نيمکت، رو زمين نشستيم. زمينش موکت بود. يه استاد خیلی پيری وايساده بود داشت ژ-3 درس ميداد! منم با يه دختری دراز کشيده بوديم رو زمين، اون استايله هست که به پهلو ميخوابن مرد و زن، اينطوری، داشتيم ميکرديم. خيلي هم نرمال و اينا. استاد برگشت به من گفت "ببخشيد شما انگار حواستون با بنده نيس!" منم همينطور که تلمبه ميزدم سرمو بالا کردم گفتم "نه نه استاد! بنده حواسم جمعه! شما ادامه بدين! بفرمايين!" بعد استاده ادامه داد و اينا...
پ.ن 1: کس خل شدم به جان خودم!
پ.ن 2: اومدم مرخصی. طبعاً.
این عبارت رو جنده نکن.
با تشکر
اتفاقی پیدات کردم و طبعا خوشحال از این اتفاق
می خونمت
فکر بد نکنی
هرچی میگم بیخیال شم برم یه سیگار بکشم بعدشم بگیرم بخوابم
بازم میام پشت کامپیوتر می شینم.
خیلی راحت و خوب می نویسی. کمتر دیدم. کارت درسته.
خوابت معرکه بود.