آقا؟ شمام حتماً قصّه ی اون زنه رو که هر روز رو کلّه ی پيغمبر "خاکروبه" ميريخت و يکی دو روز نريخت و پيامبر نگرانش شد و آمارشو گرفت گفتن مريض شده و پيغمبر رفت عيادتش و زنه ايمان آورد (خدا جون نفسم گرفت!) تو کتاب دينيتون خوندين. نه؟
حالا من به عنوان يک امام کون سياه، واسه اونايی که ميومدن اينجا فحشم ميدادن نگرانم. کسی آمارشونو نداره؟
http://www.imdb.com/title/tt0137523/quotes
چوب جاروي رفته گرا خشك خشك تو كون سياهت !(خوبه يا بازم بگم ؟)
!
دلم خوندن یه وبلاگه باحال می خواد که همچین حالمو جا بیاره صاف میام سراغ تو
این که خودتی و رک و راس می گی حسه اول لحظت چیه خیلی خوبه
تازگی پیدا کردم این دیوار توالتو
در هرصورت خوب می نویسی
نگران نباش
باید بشینم آرشیو خونی.
ماشاالله زیاد نوشتیا.
نمی شه تو یه فایل زیپ (:دی) همش رو بدی بهم؟؟؟
نتیجه اخلاقی: یحتمل البرز برادران ارزشی رو گیر آورده و ترتیبشون رو داده و اونام ایمان آوردن که البرز می تونه رو هر چیزی کام اور کنه و دمشون رو گذاشتن رو کولشون و بعدِ ارائه یه سکس داگی استایل مناسب رفتن پی بخت و اقبلشون در جایی دیگه
این چند وقت هم نبودم که برینم به ریشت
سرم شلوغ بود
میگن 2 سال دیگه آخر دنیاست
داشتم در این مورد تحقیق می کردم
خلاصه که ببخشید سعی می کنم جبران کنم