"قطار بولت؛ قطار سریعالسیر معروف ژاپنیست؛ با سرعت ١٢٠ مایل در ساعت – لازاروس نام ایستگاهی قدیمی"
در قطار بولت از ناگویا به وراجیهای نویسندهی مستِ آمریکایی گوش دادی؛ تو را به خاطر همهی اشتباهات روی زمین سرزنش میکردم مثل آن اتفاق گروتسک که آن شب در گیفو افتاد در حالی که تو خواب بودی؛ البته تو هیچ گناهی نداشتی جز اینکه دوست خوب من بودی. یک جا در حرفهایام اشاره کردم: - فرض کن من مردهام! و از آن لحظه برایات یک مرده بودم. دستات را گرفتم و با آن دستام را لمس کردم گفتم: میبینی؟ تنام سرد وُ مرده است! آرام سرت را تکان دادی چشمهایات غمگین شد. حتا قدغن کردم دیگر هیچ کدام ِ کتابهایام را بخوانی چون میدانستم چهقدر دوستشان داری؛ و باز سرت را تکان دادی چیزی نگفتی؛ غصهی چشمهایات همهی حرفها را میزد.
قطار بولت با ١٢٠ مایل در ساعت سفرش به توکیو را ادامه میداد من وراجی میکردم و اراجیف میبافتم؛ چیزی نگفتی؛ اندوهات قطار بولت را پر کرد با ٢٠٠ مسافر اضافه همهشان روزنامه میخواندند روزنامههایی بیکلمه؛ فقط اشکِ خشک شدهی مردهها بود. وقتی قطار به توکیو رسید نرم شدم و عصبیتام به فراموشیِ روشنی سفر کرد.
دستات را گرفتام و باز با آن دستام را لمس کردم گفتم: حالا زندهام حرارت به گوشت تنام برگشته! سرت را دوباره آرام تکان دادی بی هیچ حرفی. ٢٠٠ مسافر اضافه در قطار ماندند اگر چه به آخر خط رسیده بود. آنها تا ابد میروند و میآیند تا خاک شوند.
در اول صبحِ توکیو پیاده شدیم؛ باز رفیق بودیم؛ اوه! ممنونام تاگاوا تاداسو ای موجودِ زیبایِ انسانی! برای حضور و درکات از مرگام در قطار بولت/ بین ناگویا و توکیو صبح ۸ ژوئن ١٩٧٦ آن روز عصر به تو زنگ زدم اولین حرفات این بود: -خوبی؟ -آره خوبم!
dam e dokhtar khalat brad pitt! rasti ghazie in anonymous balayi ee chie?
"All the ways you wish you could be, that's me. I look like you wanna look, I fuck like you wanna fuck, I am smart, capable, and most importantly, I am free in all the ways that you are not. " TD
چه کار خوبی کرده دخترخالتون.معلمای این روزا احمقن.ینی معلما همیشه نادون بودن.لااقل طبق تجربه ما.هیچ وقت عقلشون نمیرسید کمی ادم باشن.منم اگه بودم نمرهه رو میدادم.نمیفهمم این گه بازیهای معلما واسه چیه؟این انتر بازیها و مسخره بازیهاشون.علاقشون به چزوندن بچه ها واسه بیس پن صدم.خر کردن خودشون.خشک بودن اون مغزای مسخرشون که هیچ تنوعی هیچ ایده جدیدی رو نمیپذیره. دست هم شاگرده هم رخترخالت درد نکنه
با سرعت ١٢٠ مایل در ساعت – لازاروس نام ایستگاهی قدیمی"
در قطار بولت از ناگویا
به وراجیهای نویسندهی مستِ آمریکایی
گوش دادی؛
تو را به خاطر همهی اشتباهات روی زمین
سرزنش میکردم
مثل آن اتفاق گروتسک
که آن شب در گیفو افتاد
در حالی که تو خواب بودی؛
البته تو هیچ گناهی نداشتی
جز اینکه دوست خوب من بودی.
یک جا در حرفهایام اشاره کردم:
- فرض کن من مردهام!
و از آن لحظه برایات یک مرده بودم.
دستات را گرفتم
و با آن دستام را لمس کردم
گفتم:
میبینی؟ تنام سرد وُ مرده است!
آرام سرت را تکان دادی
چشمهایات غمگین شد.
حتا قدغن کردم دیگر
هیچ کدام ِ کتابهایام را بخوانی
چون میدانستم چهقدر دوستشان داری؛
و باز سرت را تکان دادی
چیزی نگفتی؛
غصهی چشمهایات
همهی حرفها را میزد.
قطار بولت با ١٢٠ مایل در ساعت
سفرش به توکیو را ادامه میداد
من وراجی میکردم
و اراجیف میبافتم؛
چیزی نگفتی؛
اندوهات قطار بولت را پر کرد
با ٢٠٠ مسافر اضافه
همهشان روزنامه میخواندند
روزنامههایی بیکلمه؛
فقط اشکِ خشک شدهی مردهها بود.
وقتی قطار به توکیو رسید
نرم شدم
و عصبیتام به فراموشیِ روشنی سفر کرد.
دستات را گرفتام و باز با آن
دستام را لمس کردم
گفتم:
حالا زندهام
حرارت به گوشت تنام برگشته!
سرت را دوباره آرام تکان دادی
بی هیچ حرفی.
٢٠٠ مسافر اضافه در قطار ماندند
اگر چه به آخر خط رسیده بود.
آنها تا ابد میروند و میآیند
تا خاک شوند.
در اول صبحِ توکیو پیاده شدیم؛
باز رفیق بودیم؛
اوه!
ممنونام تاگاوا تاداسو
ای موجودِ زیبایِ انسانی!
برای حضور و درکات از مرگام
در قطار بولت/ بین ناگویا و توکیو
صبح ۸ ژوئن ١٩٧٦
آن روز عصر
به تو زنگ زدم
اولین حرفات این بود: -خوبی؟ -آره خوبم!
rasti ghazie in anonymous balayi ee chie?
"All the ways you wish you could be, that's me. I look like you wanna look, I fuck like you wanna fuck, I am smart, capable, and most importantly, I am free in all the ways that you are not. "
TD