تو باغ مسعود اينا يه لاکپشت هس، که کلّاً نيس. ينی کسی اصولاً ازش خبر نداره. اين که کجاس، چيکار ميکنه، چی ميخوره و اينا. فقط ميدونيم چن سالی هس کنج ديوار باغو گرفته داره راه ميره همينجور. هر شيش هف ماه يه بار که ميرسه جلو در باغ، ميشه ديدش. بقيه ی اوقات لای اين علف ملفا گمه. بعد ما همه ش فک ميکنيم اين هيچوخ زندگيش تکراری نيس. هی اين مسيرو داره ميره ميره انقد آروم ميره که همينجور که تو مسیر ميرسه به هر جا، تماشا ميکنه سرشو تکون ميده ميگه "چه دنياييه ها! عجب... عجب..."
نميدونم خلاصه. ميگن لاکپشتا زياد عمر ميکنن...
arom bepors ke sekete nakone ha
اصلا لاك پشت واسه چي زندگي ميكنه؟
نه غذا ميخوره
نه كس ميكنه
نه ساك ميزنه
اصلا هيچي...