زنه نگهبان مجتمعه. داشتم رد میشدم گفت فندک داری؟ ديدم يه شونه تخم مرغو ميخواد آتيش بزنه. با فندک بی گاز به هزار جور کيون دادن و سوزوندن دست و بالم آتيش زدم به شونه تخم مرغه، گفت حالا خاموشش کن! منو ميگی اعصاب گهی... اومدم خاموشش کنم هم دستم سوخت هم پام. نگو واسه گرم شدن نميخواست. ميخواس دود کنه پشه ها نزديک نشن. مسخره! خب با اون پوتين و يونيفرم آخه پشه کس خله بياد تو رو نيش بزنه؟!