يه بار بچه که بوديم پسرعمّهم که دوازده سال ازمون بزرگتره اومده بود خونهمون، من و خواهر برادرم سه ساعت تمام گودزيلا عليه گيدورا رو از اوّل تا آخر واسهش تعريف کرديم تا مامانمون از سر کار برگرده.
پ.ن 1: خشک خشک!
پ.ن 2: تازه مثل آدم نه که. هی هم ميپريديم تو حرف هم تصحيح ميکرديم همو. حتّی فلش بک هم ميزديم يه جاهايی.
آقای ادمین که اینجا رو میخونی و سوء استفاده میکنی...دهنت عزیزم