مادر قهوه شکر میریزیم بیپدر مادر زندگی سخت ئه اینا مالِ دورانِ راهنمایی بود. برایِ من دورانِ کثافت و مزخرفی بود. حساب کن بهترین خاطرهی سه سال تحصیلت این باشه که یه بار یه سانترِ خدا فرستاده باشی رفیقت گل بزنه. اونم سالِ بعد از تابستونِ جامِ جهانیِ 94.
یاد جوک بچه شهرستونیه که میره تهران لفظ قلم حرف زدنو یاد بگیره می افته آدم.... خلاصه برمی گرده شهرستان می گن چی یاد گرفتی هر چی فکر می کنه یادش نمی آد میکه خلاصه .....:))
یه رفیق داشتیم تو کلاس، دور میچرخید میگفت خواهر داری؟ بعد اگه طرف میگفت نه؛ میگفت خواهرتو گاییدم. دیگه انقدر اینکارو کرده بود عادت کرده بودن همه. یه روز انقلاب کرد، رفت پیش بچه مثبتای کلاس، میپرسید خواهر داری، یارو حتی میگفت آره؛ میگفت پس خواهرتو گاییدم :))) بعد میزد به چاک ... اقا میخندیدیماااا... یادش به خیر... کاش میشد برگشت به اون روزا ...
بیپدر مادر زندگی سخت ئه
اینا مالِ دورانِ راهنمایی بود. برایِ من دورانِ کثافت و مزخرفی بود. حساب کن بهترین خاطرهی سه سال تحصیلت این باشه که یه بار یه سانترِ خدا فرستاده باشی رفیقت گل بزنه. اونم سالِ بعد از تابستونِ جامِ جهانیِ 94.
خلاصه برمی گرده شهرستان می گن چی یاد گرفتی هر چی فکر می کنه یادش نمی آد میکه خلاصه .....:))