ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
شنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۵
نفرت انگیز ترین مشتریای داروخونه از دید من میدونی کیان؟ ببین یه وقتایی نسخه میاد، حالا داروش تخصصیه یا خارجیه یا تحت پوشش بیمه ها نیست، نسخه‌هه گرون میشه. حالا گرون که میگم ینی چه میدونم میشه مثلاً پنجاه تومن صد تومن اینا. نسخه هم دست یه خانومه. خانومه میگه من پولم کمه، داروهام باشن من برم خونه پول بیارم. وقتی برمیگرده شوهر ازگلشم باهاش میاد دفترچه‌ هم تو دستش، سینه سپر با یه حالت آلفای کیری ای انگار اومده دوئل یا انگار مچ دزد گرفته، بُراق میشه بهم که آقا این داروهای نسخه ی ما چیه که انقد گرون شده؟ چرا انقد شده؟ اصلاً بدین ببینم این دکتره چی نوشته؟ بعدم که میبینه داروها روبا یه حالت مشکوکی میپرسه الان این داروها رو خود دکتر گفته بگیریم؟

خب مادرسگ، من به تو توضیحم بدم (که وظیفه‌مه و میدم) که تو نمیفهمی که حالا واسه من داری زور میزنی نسخه تو بخونی یا داروتو "ببینی". از رو جعبه ی دارو هم نمیتونی بفهمی آیا این دارو برا زنت "لازمه" یا نه. بعد حالا اینا هیچی. تو الان با زنت راه افتادی اومدی چون احساس کردی این زن نصف العقل من باز رفته دکتر، داروخونه چی خوارکسده هم اینو خر گیر آورده داره بهش داروی بیخودی میتپونه؟ یا خیال کردی زنت باز گند زده و تو گاو نر اسپرم ساز باید بیای از مالت دفاع کنی؟ ها؟ فک کردی اگه پا شی بیای سینه سپر کنی جلوی من، من خایه میکنم میگم آقا گه خوردم گه خوردم نسخه تون میشه 10 تومن بعد تو میتونی با افتخار یه نگاه به زنت بندازی که "اگه من نباشم این مادرقحبه ها شما زنا رو قورت میدن"؟

این گروه از مردا با فاصله ی خیلی خیلی زیادی نفرت انگیز ترین موجوداتی هستن که پا تو داروخونه میذارن.


پ.ن: با توجه به اینکه از خروس خون تا بوق سگ تو داروخانه ام، ازین به بعد پست داروخونه ای زیاد خواهید دید. حالا بگو به تخمم.
5 Comments:
Blogger آنی said...
خيلي نامرديه كه سالهاست ميخونمت و كامنت نميذارم؟

Anonymous آقای الف said...
حالا این که چی فرق کرد یه دفعه که 5 صبحی بیام کامنت بذارم، نمیدونم.

ولی خوستنم بهت بگم از روزی که پستت در مورد مارشِ سر سربازی رو دیدم، تا همین امروز (دقیقا خودِ خودِ خودِ همین امروز)، از خواننده‌های دائمیتم. خوستم بگم ماها زیادیم (بی‌شماریم؟!) که چراغ خاموش میایم و میخونیم و میریم رد کارمون.

خلاصه خر نشو. نبند اینجا رو!.

پی‌نوشت: نگاه کردم، پست مذکور مال 9 دی 1385عه. حالا توبگو کس‌خل منم یا تو.

مخلصیم.

Blogger Unknown said...
چه جالب! منم سالهاست که خوندمت و کامنت نذاشتم! شک ندارم به تخمته ولی خیلی حال میکنم با نوشته هات، منم خاطرات سربازیت خوب یادمه و برای خیلیا تعریفشون کردم دمت گرم :))))

Anonymous ناشناس said...
منم هیچ وقت نظر ندادم ولی خوشم میاد از نوشتت

Anonymous ناشناس said...
بعد مدتها دیدم نوشتی خیلی حال کردم چه عالی کاشکی یه کانال تلگرامی بزنی خلاصه نوشته هات حرف دل خیلیاس هر چند شاید به پشمت نگیری