دردناک ترین حقیقت دنیا واسه من اینه که این چهل پنجاه سال عمر ج.ا در مقایسه با کل تاریخ، هیچی نیست. هیچی. فکر کن الان ماها چقدر از حکومت فرضن آل بویه میدونیم؟ اصلاً کجای تاریخه؟ تازه اونا ۱۱۰ سال حکومت کردن. خلیفه سرنگون کردن. کلی حرکت زدن. کدوم آدم عادیای میشناسدشون؟ چند صفحه از کتابای درسیمونو اشغال کردن؟
دیویست سال دیگه کی تخمشه که دوران ج.ا اصلاً چی بود؟ چقد آدمو بدبخت کرد؟ چند نفرو کشت؟ چند نفرو از زندگی ساقط کرد؟ چقد آدمو شکنجه داد؟ چند هزار نفر؟ چند صد هزار نفر؟ کل دورهی ظهور و افول و سقوطش تو منابع درسی دیویست سال بعد تبدیل میشه به «دوران کوتاهِ گذار از سیستم پادشاهی به فلان سیستم». نهایتش یه درس دو و نیم صفحهای. سؤالم ازش بدن میپرسن «وقایع مهم دوران گذار را نام ببرید. ۱/۵ نمره» جواب: جنگ هشت ساله، کودتای انتخاباتی ۸۸، سرکوب اعتراضات مردمی.
اونهمه جوون تیکه تیکه شده تبدیل میشن به سه کلمه: «جنگ هشت ساله». دیگه محصل خیلی خودشیرین باشه مینویسه «جنگ هشت ساله با عراق».
اون همه امید و انرژی و آرزو، اون همه جوون کشته و زخمی و اسیر و مفقود، همهشون میشن سه کلمه. مگه اون چند میلیون یهودی جنگ جهانی دوم شدن چند کلمه؟ «هولوکاست». یک کلمه. ما هم که الان صدای شکستن استخونمون لای چرخ حکومت این بی همه چیزا میاد، میشیم همین دو سه کلمهها. هواپیمای مسافربریای که با موشک زدن، اون همه آدم بیگناهی که کشتن، اون همه داغ تبدیل میشه به یه «برای مثال» واسه جنایات این نظام.
همین. «برای مثال». هیشکی دیویست سال دیگه فکرشم نمیکنه اون آدما اسم داشتن. آرزو داشتن. امید داشتن. بچه داشتن پدر مادر داشتن رفیق داشتن کار و زندگی و عشق و حس داشتن. مگه الان کسی به این فکر میکنه که کفش فلان قربانی هولوکاست چه رنگی بود؟ مگه کسی اصلاً براش مهمه که فلان هنرمند که خمرهای سرخ مثل گونی سیبزمینی انداختن تو گور دستهجمعی، چند بار بچهشو بوسیده بوده؟ واسه کی مهمه؟ کل اون دوران حتی اسمی ازش برده نمیشه. مثل یه سردرد فراموش میشه و میره. این دردناکه. این ناچیز بودن دردناکه.
آره به قول تو این ناچیز بودن دردناک ترین بخش ماجراست و در عین حال مثل مورفین آرومت میکنه.
ولكام بك
یاد فیلم children of men افتادم.
دوران سید علی گدای ما هم سهم بیشتری از تاریخ را با جنایاتش پر خواهد کرد.
وقایع نگاری این روزها ثانیهای ثبت میشود در صوتی که هزارسال پیش وقایع سالی هم ثبت نمیشد.