ديفال مستراح

آقا نميدونم چه جوری توضيح بدم، ولی ميخوام بگم به نظرم اين تأييدی کردن کامنت ها تو بلاگاتون يه جورايی بو ميده. ببين چی ميگم؛ من ميگم کسی که کامنت هاش رو تأييدی ميکنه، حالا هرچيم دمکرات منش، هرچيم خاکشير مزاج، آخر آخر داره ويرايش ميکنه! اين بياد، اون نياد. اين باشه، اين نباشه. ولی چی؟ پشت پرده اين کارو ميکنه. اون ويرايش رو همه ما شايد بکنيم. من ميکنم. کامنتی ببينم فرضاً اگه در مورد يه موضوع شخصی بين من و کامنت گذار باشه، پاکش ميکنم. يا اگه تو کامنتی به کسی که امکان دفاع از خودشو نداره توهين شده باشه همين طور. ولی نيگا، من وقتی پاک ميکنم کامنتی رو، خودم رو هم در معرض اين انتقاد قرار دادم که يکی هم بياد بگه فلانی تو بيجا کردی کامنت منو پاک کردی. اصلاً کسيم نياد بگه، خود اون تصويری که ساخته ميشه از من به عنوان کسی که کامنتی رو پاک ميکنه، خودش به نوعی منفيه. من کامنت پاک کن، ميپذيرم که اين تصوير منفی درست شه از من، ولی هر کی هر چی دلش خواست سر قدم نره تو کامنت دونی من.
به نظرم رو اين حرف فکر کنين. بذارين اگه قراره شما در خونتونو ببندين که هر کس هر کس توش نياد، ديگه بقيه شما رو با يه آدم در خونه واز مهمون نواز اشتباه نگيرن. محکم وايسين، جلو چشم در و همسايه گوش يارو رو بگيرين بندازين بيرون!

پ.ن: ببينم جدّی چند نفرتون کونشو دارين يه پست بالای 5 خط بخونين؟

نوشته شده در ۲:۴۶ قبل‌ازظهر توسط Alborz.

26 comments

یکشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۹

"دستاشو به کمرش خواهد زد، پاهاشو باز خواهد کرد..."

اشتباه نشه! اين گزارش فيلم سوپر تارزان نيس. جواد خيابانيه، داره کاشته زدن کريس رونالدو رو توصيف ميکنه.

نوشته شده در ۲:۳۳ قبل‌ازظهر توسط Alborz.

13 comments

شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۹

پيرمرد کاپشن داره گف سياسی که نيسّی؟
گفتم نه.
گفت البته مام که کاره اي نيسّيم.

خواستم بگم آقايی... سالاری عشقی!

نوشته شده در ۱۲:۵۵ قبل‌ازظهر توسط Alborz.

7 comments

پنجشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۹

"النّعمتان مجهولتان الصحت و الأمان."
- علی بن ابيطالب

ترجمه: دو نعمتند [که وقتی هستند] ارزششان مجهول ميماند، سلامتی و امنيت.

"النّعمتان مجهولتان الکاندوم و المکان."
- امام البرز کون سياه

نوشته شده در ۱:۵۰ بعدازظهر توسط Alborz.

11 comments

یکشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۹

واسه مستراح خوشبو کننده هوا خريدن با بوی کاپوچينو! خب من اگه نخوام وقتی ميرم کافی شاپ ياد ريدنم بيفتم، کيو باس ببينم؟!

نوشته شده در ۱:۱۵ بعدازظهر توسط Alborz.

21 comments

جمعه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۹

يعنی اگه توالت فرانگی کريستال هم بذاری تو حموم ها، بازم لذّت شاشيدن تو چاهک حموم از فاصله يک و نيم متری يه چيز ديگه اس.

نوشته شده در ۱۲:۳۹ قبل‌ازظهر توسط Alborz.

11 comments

پنجشنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۹

يعنی همتون ريدين! از دم! خوب وقتی ميخواين عيد از خونه اين خاله برين خونه اون خامباجی، خيلی غلط ميکنين قبل عيد زر ميزنين که آی از عيد بدم مياد و از فاميل بدم مياد و اينا! لامسّبا هيشکی نيس! گودر که رسماً شده بيابون...

نوشته شده در ۲:۱۵ قبل‌ازظهر توسط Alborz.

9 comments