ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
چهارشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۹
آقا نميدونم کدوماتون يادتونه... بچه که بوديم يه قايق اسباب بازيايی بودن حلبی، يادم نيس توشون نفت ميريختن يا پنبه نفتی ميذاشتن. حالا هرچی. زير اين قايقا دو تا لوله مانندی هم بود شبيه اگزوز، اونوقت اون نفت (يا پنبه نفتی) رو که آتيش ميزدن، اين قايقه رو آب پت پت ميکرد راه ميرفت. من الان مخم گوزيده سر اين موضوع! هيشکی نيس احياناً از اون زمونا يه دونه از اين قايقا رو داشته باشه يا دست کم بدونه طرز کارشونو؟ خيلی دلم ميخواد بدونم. خداييش اگه کسی داره، يه آماری به من بده.

پ.ن: دس به دس کنين بمالين به ديوار، شايد يکی پيدا شد ما رو از تو کف در آورد.

پ.ن 2: اسيرتم آقا روزبه!

پ.ن 3: آره آقا. unshare کنين (نه که همه هم share کردين خبرتون!) آدرس سايتاشم تو کامنت روزبه ببينين.
یکشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۹
اعلام کردن امسال 60 ميليون سفر نوروزی داشتيم! يعنی فرضاً هر ماشينی از هر شهری در اومده، يه سفر محسوب شده. حالا تو اگه از تهرون رفتی اهواز، از ده تا شهر اگه رد شدی، هر کدومش شده يه سفر. بعد از اون طرف اعلام کردن نسبت تصادفات جادّه اي به سفر های انجام شده، در مقايسه با سال قبل 9 درصد کاهش داشته. ما هم که خريم گاويم هيچی حاليمون نيس... يعنی کس کشا آمار سازی ميکنن در حد گودزيلا ها!
پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۹
تبريک سال نوی بی اسم دوس ندارم. مال خودتون. مال هر کی همين قدر ميخواد. مال هر کی از عصر سرعت از عصر کوفت مرگ!
من تبريک فورواردی هم بخوام بفرستم، يه edit ميکنم، اسم اون بابا رو ميذارم اوّلش. رو به رو کنه هرکی ميگه دروغ ميگم!

پ.ن: دقيقاً حسّم به تبريکاشون همون حسّيه که به تبريک سال نوی مجری تلويزيون دارم وقتی به "تک تک" مون تبريک ميگه.
سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۹
وقتی يکی مياد ميگه "البرز فلانی حالش خرابه. يه کم بخندونش خوب؟" تو ديگه نميتونی بگی حالت بده. که بدن درد داری يا تب و لرز. ميفهمی؟ نميتونی بگی...

پ.ن: اينو ننوشتم که بگم من چه خوبم چه ماهم و اين کس شعرا. نميدونم... باس يه دلقک واقعی باشی که بفهمی چی ميگم.
شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۸
به عمرم نشسته نشاشيدم، اونوقت تا ميگم ميرم مشهد همه ميگن التماس دعا! مملکته داريم؟!
چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸
اون وقتا که تازه رفته بودم سربازی، اوّلين چارشنبه سوری نگهبان مستراح بودم. تصوّر کن از شب تا صبح جلو در مستراح به اين فکر کنی که الان بر و بچ دارن حال ميکنن و اينا، من باس مراقب آفتابه ها باشم!
امشب وقتی ملّت ميومدن بسته بسته کاندوم و ژل تأخيری و تنگ کننده واژن و حشری کننده بانوان و لوبريکانت و قرص وياگرا ميخريدن، دقيقاً اون شب نگهبانی مستراح واسم زنده شد...

پ.ن: قسمت تراژيک ماجرا ميدونی چيه؟ اين که محض نمونه يه نفر هم نيومد نوار بهداشتی بخره!
سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۸
تو که به اسم صميميت گوشيمو برميداری تا فيها خالدونشو ميگردی، خيلی گه ميخوری ميری تظ.اه.رات خودتو واسه حقوق بشر و حقوق شهروندی و حقوق کوفت و زهرمار جر ميدی!
یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۸
ع ج ب * همانا باز هم Caps Lock اين کيبورد گير کرد * و تو ای پيامبر * تو چه ميدانی که کيبورد چيست * صد بار گفتيم جنس چينی نخر * که در آن برای مؤمنين زيان بسيار است * هر آينه جبرئيل به مرخصی رود * کار کائنات بهتر از اين نخواهد شد *
"خدايان شب را برای عشق بازی و روز را برای خواب آفريدند."
- هرکول


"خدايان شب را برای گودر گردی و روز را برای خرحمّالی آفريدند. خواب هم سرش را بخورد."
- امام البرز کون سياه
جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۸
تقاضای عاجزانه
فکرشو بکن! يه روز در سال به نامت باشه، اون وقت خلّاقانه ترين چيزی که به ذهنت برسه تو اون روز بنويسی، يه پاراگراف باشه در مورد پريودت. بيا يه لطفی کن، همينم ننويس.
پنجشنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۸
آقا من حقيقتاً واسه غرايز انسان به عنوان يه پستاندار احترام قايلم (احترام هم قايل نباشم اصالت قايلم). ولی خداوکيلی گاهی ديگه نزديک بهار که ميشه اين رفتار های فصل جفتگيری ملّت اعصاب ميگاد از آدم. تو يه جمعی نشستی، ميون جمع يه نخاله تمام مدّت يا داره جفتک ميندازه بهت، يا داره شاخاشو نشونت ميده! بابا من گوزن نر نيستم، سر هيچ ماديونی هم با هيچ نر هيچ گلّه اي هيچ رقابتی ندارم. بکش بيرون از ما سر جدّت!
سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸
1 . خدا رو هزار مرتبه شکر اين دختره هيولا سياهه اسکار نگرفت. واقعاً اسکار دادن بهش آخر کليشه ميشد. روحمو ميگاييدن هر بار اين مجريا و مصاحبه گر ها بش ميگفتن gorgeous! بابا شبيه غلام پيروانی بود!
2 . ای من دور کيت وينسلت بگردم! چقدر اين زن ساده اس زيباييش. چقدر قديميه انگار...
3 . واقعاً اين آمريکاييا وقتی ميان اينور دنيا يه کشوری رو اشغال ميکنن، حس ميهن پرستيشون گل ميکنه؟ اونوقت در اين حد؟!
4 . انتظار داشتم مجريای امسال روده برم کنن از خنده... عملاً کير شدم.
5 . قبلنا که 30 ثانيه مهلت ميدادن واسه نطق دريافت جايزه، نطق ها به ياد موندنی تر بود. اين يارو جف بريجز گاييد ما رو انقدر اسم رديف کرد واسه تشکّر!
6 . من هنوز با فيلم محسوب کردن Avatar مشکل دارم. از ديد من انيميشنه.
7 . ال پاچينو و رابرت دنيرو کجا بودن ديشب؟!
8 . Oprah اونوقت چی بود اين وسط؟!
جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۸
نوری زاده داره ميگه با چمدون (دقيقاً چمدون!) چارصد ميليون دلار پول نقد بردن واسه حزب اللّه... ياد خزعلی ميفتم که اون موقع ها وقتی ميگفت آمريکاييا با چمدون پول آوردن دادن به اصلاح طلبا، چقد بهش ميخنديديم! به خدا زشته...
سه‌شنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۸
ببين تو ميتونی هر نظری، هر جور نظر چرندی داشته باشی. ولی من حق مخالفت نکردن رو واسه خودم محفوظ ميدونم.