اينطور که بوش مياد، تو اين بازی اي که
الی و
مکابيز بنده رو توش دعوت کردن، بايد چيزايی رو بگم که در حالت عادّی نشه از تو نوشته های وبلاگيم فهميد. حقيقتاً کار سختيه، چون تو این وبلاگ من غالباً چيزای شخصیمو نوشتم. شايد بعد از خوندن اين 5 مورد، عملاً هيچ اطّلاعات جديدی به گنجينه معارفتون اضافه نشه. گفتم که اگه خورد تو ذوقتون فحششو به من ندين!
به هر حال سعی ميکنم در عين جوگير نشدن و نريختن کس و کونم رو دايره، پنج مورد از خودم بگم :
1) از بچگي عاشق توت فرنگی تازه بودم و خامه. رو همين حساب تنها رويای کودکی من، اين بود که شاه بشم، يه تغار گنده پر از خامه بگم بيارن برام با يه ظرف پر از توت فرنگی، منم بشينم يه وری کونمو کج کنم با پر طاووس بادم بزنن، منم توت فرنگيا رو بزنم تو خامه و بخورم. (فکر کردن به هر گونه تشابه اين رويای معصومانه با تصاوير اروتيک خامه و توت فرنگی دار رو توهين مستقيم به شخص خودم تلقی ميکنم! شوخيم ندارم!)
2) من به شدّت هيزم. هيزی کردن عادتيه که تحت هيچ شرايطی نميتونم از خودم دورش کنم. حقيقتاً دوست دارم زير و بالای دختر مردم رو ديد بزنم! (البته نه ديگه به صورت بيمار گونه ها! صرفاً در حد فکر کردن به اينکه فرضاً "سينهء فلانی چه خوش حالت شده ماشالله هزار ماشالله!")
3) من - برعکس اونچه ممکنه به نظر بياد - خيلی کون گشادم. هيچ کاری رو واقعاً دنبال نکردم. موسيقی، درس، هنر های ديگه... هيچی. اگر هم کاری بوده که دنبالش رو گرفتم، حتماً يا انقدر آسون بوده که از من کون گشاد هم بر ميومده انجامش، يا زور بابا ننه بالا سرم بوده، يا پول مول توش بوده و منم محتاج پول بودم که انجامش دادم.
4) استعداد عجيبی در جذب آدمايی دارم که ازشون متنفّرم! زندگيم پره از رفقايی که بد فرم ازشون بيزار بودم و ناجور رو اعصابم بودن! خوشبختانه از اون آدمايی نيستم که خودشون رو ملزم به ادامه هر رابطه اي ميدونن. تو بريدن رابطه هایي که دلچسب نباشن ديگه استاد شدم.
(توضيح برای جلوگيری از سوء تفاهم : در حال حاضر با کمال خوشوقتی، چنين دوستانی ندارم. واقعاً ندارم.)
5) سالها سعی کردم وانمود کنم که جنسيت و ظاهر آدما هيچ تأثيری رو من نداره. ولی حقيقتش اينه که اگه تو يه جمعی باشم و بين هم صحبتی با يه پسر و يه دختر (با درجات مساوی از لحاظ خوشايند بودن) مخير به انتخاب باشم، بدون شک ميرم پيش دختره! در حقيقت مدّتهاست که ديگه تو اين يه مورد ترجيح ميدم خودمو (و همينطور طرف مقابلمو) گول نزنم. (رفقا لطف ميکنن و به اين ويژگی من ميگن "کس ليسی". ok... no problem!)
و پنج نفر من... به هر حال من دوست داشتم در مورد
don sifon ،
شهباز ،
الی ،
مکابيز و
دخترک بدونم. که با توجّه به اينکه مکابيز و الی قبل از من نوشتن، به جاشون
مرجان و
ho-z رو معرّفی ميکنم.