ديدی يه وقتی خواب خوب ميبينی وسطش بيدار ميشی دوباره ميخوابی که ادامه شو ببينی، ديگه اونو نميبينی؟ (در جمله پيشين، خوار فعل "ديدن" گاييده شده. تشکّر.) آره... حالا من ديشب خواب بودم خواب ديدم دارم يکيو حسّابی ميکنم! يعنی اصلاً خدا! وسطش فهميدم دارم خواب ميبينم، از ترس اينکه گه بزنم به خودم زود بيدار شدم. ديدم البرز کوچيکه سر فراز وايساده آماده شلّیک. يه کم نشستم تو جام که بخوابه، بعد من بخوابم. آقا تا خوابيدم دوباره ادامه ماجرا رو ديدم! باز زود بيدار شدم. ای خدا حالا چه گهی بخورم؟! اين همه وقت تو خونه از اين خوابا نديديم، حالا وسط اين بيابون من بتّرکونم تو شورتم کی حالشو داره بره حموم کلّه صبح؟! کی حال داره شلوار ملوار بشوره؟! بکش بيرون از ما جون مادرت!
باز خوابيدم... و خداوند داگی استايل را آفريد...
هيچی ديگه. ديدم اين طوری بخواد بشه من صبح به گا ميرم. نيگا کردم ديدم ساعت يه ربع به پنجه. پنج هم بيدار باش ميزنن. بيخيال شدم ديگه نخوابيدم. حالا ما که به گا رفتيم هيچ. ولی آقا جون البرز من اصلاً يادم نيس خواب کيو ميديدم يعنی فرداش هر چی فکر کردم کی بود با اين کس و کون رديف، يادم نيومد. خلاصه هر کی بود، حلال کنه. فکر کن يه شب به يه سرباز بدبخت دول به دست حال دادی. اجرت با آقا امام حسين.
------------------
آقا شرمنده. اين بلاگفا ما رو گاييد آخرشم نشد جواب کامنت بعضياتونو بدم. همينجا جواب ميدم:
به الف - ب : والّا من نديدم اينو. مال کيارستميه؟ راستی اين شعره باحال بودا! ايول.
اتّفاقاً منم کرم همذات پنداری دارم. بد چيزيم نيس. زيادم طول نميکشه. حالشو ندارم بشينم همذات پنداريامو کش بدم. ولشون ميکنم فی امان الله.
راستی اين ping که کردی منو يعنی دقيقاً چيکارم کردی؟ والّا من که نميدونم چيه. اگه کار خوبيه، که خوب عيب نداره. کردی که کردی. نوش جونت. بعداً برام بگو چيچيه و اينا.
به مورچه سياه : ميبينم که تو ملاج تو هم ريدن! چه مرگته تو دييييوانه؟!
به دريا نيز ميميرد : آره آقا! اصلاً ما ميريم سربازی آدم ميشيم تا کون حسود بترکه!