ابتدايی که بودم، چند روز اوّل سال، هر زنگ تفريح يکی از بچه های کلاسو نشون ميکردم زنگ که ميخورد پشت سرش ميرفتم که برسم به کلاس. اگه اين کارو نميکردم گم ميکردم کلاسو.
وقتی بعد از اين همه سال بعد چار ماه سر کلاس رفتن بازم بايد بيس دقيقه دنبال کلاسم بگردم، ياد همون زمونا ميفتم.
يه اعلاميه چسبوندن به ديوار که
NO TALKING! SILENT READING AREA!
به فاصله ی سه وجب هم يه اعلاميه ی ديگه که
This is an English speaking campus.
خب اين ديسيپلينتون تو حلقم واقعاً!
حيوون با دمپايی عن مالش تا وسط اتاق اومده. بش ميگم خوب اين گهو در بيار بيا تو. ميگه به جان خودم کف اين دمپايی از صورتم تميز تره! گفتم خب کون منم از صورت تو تميز تره. اقلاً روزی دو بار ميرينم ميشورمش. تو که سال به سال حمومم نميری آخه !
يه ميل احمقانه فرستادن واسه ام، از اين ميلا که جملات قصار و اينا داره. جمله ها انگليسيه، ترجمه ی فارسيشم نوشتن زير هر جمله. بعد يه سری از جمله ها گوينده اش ناشناسه، زيرشون به جای اسم گوينده، نوشته Anonymous. مترجم گاو خيال کرده اين اسم کسيه چه ميدونم يه متفکّر يونانی ای چيزی. به جای اينکه بنويسه "ناشناس"، نوشته "آنونيموس".
تو لاين کينگ يه جاش هست تو تصوير آسمونو که ببينی نوشته sex. از قصد اينا اين چيزا رو ميذارن تو فيلماشون اونوقت بچه ها که ميبينن تو ناخوداگاهشون اثر ميذاره بزرگ که شدن جقی ميشن. اينا همه همون قضيه ی دجّال و ايناس. چشم جهان بين فرميسنوری هم توش هس. اينا يه گروه شيطان پرستن ايلوموناتيه اسمشون. بعد دارن سعی ميکنن يه کاری کنن دجّال ظهور کنه. يه رفيقی دارم کامل همه ی اينا رو بلده. اون ميگه.
پ.ن: آقا يه روز ديگه فقط واسه رأی دادن به قند قزل آلا فرصت مونده. اگه رأی ندادين يا اگه قبلاً دادين، برين يه بار ديگه هم رأی بدين. دست همه تون طلا. (نگم چه جوری ديگه؟ اين رو بخونين)
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
koskholtappe is offline
koskholtappe is online
لامسّب حالا مگه چه کار مهمّی داری انقد اصرار داری آنلاین شی؟!
زنه نگهبان مجتمعه. داشتم رد میشدم گفت فندک داری؟ ديدم يه شونه تخم مرغو ميخواد آتيش بزنه. با فندک بی گاز به هزار جور کيون دادن و سوزوندن دست و بالم آتيش زدم به شونه تخم مرغه، گفت حالا خاموشش کن! منو ميگی اعصاب گهی... اومدم خاموشش کنم هم دستم سوخت هم پام. نگو واسه گرم شدن نميخواست. ميخواس دود کنه پشه ها نزديک نشن. مسخره! خب با اون پوتين و يونيفرم آخه پشه کس خله بياد تو رو نيش بزنه؟!